عزیز الصغیرلغتنامه دهخداعزیز الصغیر. [ ع َ زُص ْ ص َ ] (ع اِ مرکب ) قنطوریون صغیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قنطوریون شود.
عزیز الکبیرلغتنامه دهخداعزیز الکبیر. [ ع َ زُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) قنطوریون کبیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قنطوریون شود.
ملک العزیزلغتنامه دهخداملک العزیز. [ م َ ل ِ کُل ْ ع َ ](اِخ ) (الَ ...) لقب پرویزبن هرمزبن انوشیروان ساسانی . (مفاتیح العلوم از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ملک العزیزلغتنامه دهخداملک العزیز. [ م َ ل ِ کُل ْ ع َ ] (اِخ ) (الَ ...) لقب عثمان بن صلاح الدین یوسف بن ایوب . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به عثمان بن صلاح الدین شود.
ملک العزیزلغتنامه دهخداملک العزیز. [ م َ ل ِ کُل ْ ع َ ] (اِخ ) (الَ ...) محمدبن ملک ظاهربن صلاح الدین ایوبی مکنی به ابوالمظفر دومین از ایوبیان حلب (613 - 634 هَ . ق .). (یادداشت به خ
ابوالعباسلغتنامه دهخداابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) مروزی . جعفربن احمد. یکی از مؤلفین در علوم عدیده . کتب او سخت عزیز و جلیل است . و او اوّل کس است که در مسالک و ممالک
حب الزلملغتنامه دهخداحب الزلم . [ ح َب ْ بُزْ زُ ل َ ] (ع اِ مرکب ) زقاطة. تخم کنگر. حب العرعر. فلفل السودان . حب العزیز. سقیط. و آن غیر تخم کنگر است و مؤلف اختیارات بیان کرده و مو
رافعی قزوینیلغتنامه دهخدارافعی قزوینی . [ ف ِ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) عبدالکریم بن ابی سعد محمدبن عبدالکریم بن فضل بن حسن فقیه شافعی قزوینی ملقب به امام الدین و مکنی به ابوالقاسم ، از اکابر
داعیلغتنامه دهخداداعی . (اِخ ) (شاه ...) (یا داعی شیرازی ) فخرالعارفین سیدنظام الدین محمودبن حسن الحسنی ، ملقب به داعی الی اﷲ، شاه داعی ، داعی . از سادات حسنی شیراز و از نوادگان
اطفاللغتنامه دهخدااطفال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طِفْل . (ناظم الاطباء). ج ِ طفل ، یعنی بچه . (مؤیدالفضلا). بچگان انسان : تا اطفال ایران علوم معاشیه نیاموزند ایران آباد نمی شود. (فره