اضباءلغتنامه دهخدااضباء. [ اِ ] (ع اِ) لیث گوید: اضباء؛ آوای عوعو سگ هنگام زوزه کردن است . و ابومنصور گوید: کلمه تصحیف و خطاست و صواب اصیاء است (از:صَأی ̍ یَصْأی ̍ و هو الصَّئی
اضباءلغتنامه دهخدااضباء. [ اِ ] (ع مص ) اضباء چیزی ؛ پوشاندن آن . کتمان آن . (از اقرب الموارد). پنهان داشتن چیزی . پنهان کردن چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اضباء بق
عباءةدیکشنری عربی به فارسیردا , عبا , جبه , خرقه , پنهان کردن , درلفافه پيچيدن , برامدن , حريف شدن , از عهده برامدن , شنل زنانه , بالا پوش , پوشش , کلا ه توري
علباء اسدیلغتنامه دهخداعلباء اسدی . [ ع ِ ءِ اَ س َ ] (اِخ ) از بنی اسدبن خزیمة است . صحابی است . (از الاصابة ج 5 قسم چهارم ص 172).
علباء سلمیلغتنامه دهخداعلباء سلمی . [ ع ِ ءِ س َ ] (اِخ ) از صحابه است . (از الاصابة ج 4 قسم اول ص 261).
اعزبلغتنامه دهخدااعزب . [ اَ زَ ] (ع ص ) مرد بی زن . (ناظم الاطباء). مرد بی زن . هوقلیل . او لاتقل : اعزب ، للرجل الذی لا اهل له و یقال : رجل عزب و امراءة عزباء. (منتهی الارب ).