عزازلغتنامه دهخداعزاز. [ ع َ ] (اِخ ) شهری است نزدیک حلب که خاکش چون بر کژدم پاشند بمیرد. (منتهی الارب ). شهرکی است در فاصله ٔ یک روزه ٔ شمال حلب ،و آن را رستاقی است . آب و هوائ
عزازلغتنامه دهخداعزاز. [ ع َ ] (ع ص ، اِ) زمین درشت . (منتهی الارب ). سرزمین صلب و سخت ، که سیل در آن بسرعت جاری شود. (از اقرب الموارد). عَزَز. و رجوع به عزز شود.
عزازلغتنامه دهخداعزاز. [ ع ِ ] (ع مص ) تنگ پستان شدن ناقه . (از منتهی الارب ). «عَزوز» بودن ناقه . (از اقرب الموارد). رجوع به عَزوز شود. عُزوز. || معازّه و چیرگی جستن بر یکدیگر
ازازلغتنامه دهخداازاز. [ اَ ] (ع مص ) از. ازیز. سخت جوشیدن : اَزَّت القِدْرُ. || بجوش آمدن : اَزَّت القِدْرُ. || آواز کردن ابر از دور: ازّت السحابة. || چیزی را سخت جنبانیدن : اَ
اضاضلغتنامه دهخدااضاض . [ اِ ] (ع مص ) اَض ّ. مُلْجاء و مضطر کردن کسی را به کسی . || رسیدن مشقت از امری به کسی . (از اقرب الموارد). رجوع به اض شود. || بانگ کردن ناقه گاه درد زه
عزعزلغتنامه دهخداعزعز. [ ع َ ع َ] (ع اِ صوت ) زجر است مر بز را. (منتهی الارب ). اسم است که بزان را بدان زجر کنند. (از اقرب الموارد).
عضاضلغتنامه دهخداعضاض . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) آنچه گزیده و خورده شود در خوردنی ، و از آن جمله است : ما عندنا عضاض ؛ یعنی آنچه قابل خوردن باشد نزد ما نیست . (از منتهی الارب ). آنچه
عزازةلغتنامه دهخداعزازة. [ ع َ زَ ] (ع مص ) ارجمند گردیدن . (از منتهی الارب ). عزیز شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ازاقرب الموارد). ارجمند شدن . (المصادر زوزنی ). || قوی شدن بعدِ خو
عزازیلغتنامه دهخداعزازی . [ ع َ ] (اِخ ) ابوالعباس احمد ابن عمر عزازی ، منسوب به عزاز حلب . وی محدث بود و از ابوالحسن علی بن احمدبن مرزبان روایت کرده است . (از معجم البلدان ).
عزازیللغتنامه دهخداعزازیل .[ ع َ ] (اِخ ) (معرب از عبری ) طبق روایات ، یکی از سه فرشته (هاروت ، ماروت ، عزازیل ) است که خدا آنان را به کره ٔ زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند
عزازیلغتنامه دهخداعزازی . [ ع َ ] (اِخ ) ابوالعباس احمد ابن عمر عزازی ، منسوب به عزاز حلب . وی محدث بود و از ابوالحسن علی بن احمدبن مرزبان روایت کرده است . (از معجم البلدان ).
عزازةلغتنامه دهخداعزازة. [ ع َ زَ ] (ع مص ) ارجمند گردیدن . (از منتهی الارب ). عزیز شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ازاقرب الموارد). ارجمند شدن . (المصادر زوزنی ). || قوی شدن بعدِ خو
عزازیللغتنامه دهخداعزازیل .[ ع َ ] (اِخ ) (معرب از عبری ) طبق روایات ، یکی از سه فرشته (هاروت ، ماروت ، عزازیل ) است که خدا آنان را به کره ٔ زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند
عزازیلفرهنگ انتشارات معین(عَ) [ عبر - ع . ] (اِ.) طبق روایات ، یکی از سه فرشته (هاروت ، ماروت ، عزازیل ) که خدا آنان را به کرة زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و از محرمات بپرهیزن