عروضیلغتنامه دهخداعروضی . [ ع َ ] (اِخ ) نام او محمدبن منصوربن حسن عروضی برجی ، مکنی به ابوسهل است .وی از اهالی اصفهان و محدث بود و حدیث را نزد ابونعیم حافظ و دیگران فراگرفت و اه
عروضیلغتنامه دهخداعروضی . [ ع َ ] (اِخ ) نام وی رزین بن زندور، و ملقب به عروضی و مکنی به ابونصر است . او شاعری است که اوزان تازه و غریبی از عروض را بکار میبرد و در این راه از است
عروضیلغتنامه دهخداعروضی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب است به عروض که از اوزان شعر بحث میکند. (از الانساب سمعانی ). رجوع به عروض شود.- وزن عروضی ؛ وزن کلمه است ازنظر حرکات و سکنات ،
عروضی سمرقندیلغتنامه دهخداعروضی سمرقندی . [ ع َ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) ابوالحسن نظام الدین یا نجم الدین احمدبن عمربن علی سمرقندی ، معروف به نظامی عروضی . از شعرا و نویسندگان قرن ششم هج
عروضیةلغتنامه دهخداعروضیة. [ ع َ ضی ی َ ] (اِخ ) وی زنی ادیب و از اهالی اندلس بود و مولای ابوالمطرف عبدالرحمان بن غلبون کاتب بشمار میرفت . بسبب مهارتی که در فن عروض داشت این نام ب
حمزه ٔ عروضیلغتنامه دهخداحمزه ٔ عروضی . [ ح َ زَ ی ِ ع َ ] (اِخ ) از قدمای شعر است و بیت ذیل در لغتنامه ٔ اسدی از او برای کلمه ٔ مغلگاه شاهد آمده است :قرارگاه ومغلگاهشان همی ز بهشت بکوه
دائره ٔ عروضیلغتنامه دهخدادائره ٔ عروضی . [ ءِ رَ / رِ ی ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به دوائر عروضی و دایره ٔ عروضی شود.
خلیل عروضیلغتنامه دهخداخلیل عروضی . [ خ َ لی ل ِ ع َ ] (اِخ ) لقب خلیل بن احمد نحوی . رجوع به خلیل بن احمد نحوی شود.
عروضی سمرقندیلغتنامه دهخداعروضی سمرقندی . [ ع َ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) ابوالحسن نظام الدین یا نجم الدین احمدبن عمربن علی سمرقندی ، معروف به نظامی عروضی . از شعرا و نویسندگان قرن ششم هج
عروضیةلغتنامه دهخداعروضیة. [ ع َ ضی ی َ ] (اِخ ) وی زنی ادیب و از اهالی اندلس بود و مولای ابوالمطرف عبدالرحمان بن غلبون کاتب بشمار میرفت . بسبب مهارتی که در فن عروض داشت این نام ب
حمزه ٔ عروضیلغتنامه دهخداحمزه ٔ عروضی . [ ح َ زَ ی ِ ع َ ] (اِخ ) از قدمای شعر است و بیت ذیل در لغتنامه ٔ اسدی از او برای کلمه ٔ مغلگاه شاهد آمده است :قرارگاه ومغلگاهشان همی ز بهشت بکوه
دائره ٔ عروضیلغتنامه دهخدادائره ٔ عروضی . [ ءِ رَ / رِ ی ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به دوائر عروضی و دایره ٔ عروضی شود.
خلیل عروضیلغتنامه دهخداخلیل عروضی . [ خ َ لی ل ِ ع َ ] (اِخ ) لقب خلیل بن احمد نحوی . رجوع به خلیل بن احمد نحوی شود.