عروسک ریلیpush-on-puppetواژههای مصوب فرهنگستانعروسکی دوبعدی که با هل دادن یا کشیدن بر روی ریل حرکت میکند متـ . عروسک کششی
عروسکلغتنامه دهخداعروسک . [ ع َ س َ ] (اِ مصغر) تصغیر عروس .(برهان ). عروس کوچک . عروس خرد. رجوع به عروس شود. || لعبتی که دخترکان سازند. (برهان ). لعبت که دختران به آن بازی کنند.
ادریسلغتنامه دهخداادریس . [ اِ ] (اِخ ) رَملی . از مردم رمله ، شهری بشام است . رجوع به رَمله در تاج العروس شود.
ابیض الوجهلغتنامه دهخداابیض الوجه . [ اَ ی َ ضُل ْ وَج ْه ْ ] (اِخ ) ابوالحسن محمدبن محمد مکنی به ابوالبقاء ملقب بجلال الدین البکری متوفی به سال 952 هَ . ق . مدفون ببکرة الرطلی و او ج
جخادبلغتنامه دهخداجخادب . [ ج ُدِ ] (ع اِ) اسد. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). || (ص ، اِ) سطبر درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بزرگ ستبر. (شرح قاموس ). جُخادِبا. جُخادِ
بینلغتنامه دهخدابین . [ ب َ ] (ع اِمص ، اِ، ق ) جدائی و پیوستگی (از لغات اضداد است ). گاه اسم آیدو گاه ظرف متمکن و منه قوله تعالی : «لقد تقطع بینکم ». (قرآن 94/6). بالرفع والنص