عرضدیکشنری عربی به فارسیفرمودن , امر کردن , دعوت کردن , پيشنهاد کردن , توپ زدن , خداحافظي کردن , قيمت خريدرا معلوم کردن , مزايده , پيشنهاد , پهنا , عرض , وسعت نظر , نمايش , نمايش دادن
عَرَضَفرهنگ واژگان قرآنهر چيز غير ثابت - زودگذر (در جمله "عرض الحياة الدنيا "شؤون ناپايدار زندگي دنيا منظور است، و مراد از "عرض هذا الادني " نيز لذائذ زندگي دنيا و نعمتهاي زودگذر آن ا
گویلغتنامه دهخداگوی . (نف مرخم ) مرخم و مخفف گوینده .- آفرین گوی ؛ آفرین گوینده : که باد آفریننده ای را سپاس که کرد آفرین گوی را حق شناس . نظامی .- آمین گوی ؛ آمین گوینده . ک
هزاردرختلغتنامه دهخداهزاردرخت . [هََ دَ / دِ رَ ] (اِخ ) نام جایی بوده است در مغرب فارس . ابن بلخی در تعیین حدود کوره ٔ اصطخر گوید : حد این کوره از یزد تا هزاردرخت در طول و از قهستا
تبریک گفتنلغتنامه دهخداتبریک گفتن . [ ت َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) دعای برکت ومیمنت عرضه کردن و مبارکباد گفتن . (ناظم الاطباء).