عرصفلغتنامه دهخداعرصف . [ ع َ ص َ ] (ع اِ) حشیشی است که آنرا به شیرازی ماش دارو و به یونانی کمافیطوس خوانند. (برهان ). نباتی است . (از اقرب الموارد). گیاهی است یونانی مانند مافی
عرصفةلغتنامه دهخداعرصفة. [ ع َ ص َ ف َ ] (ع مص ) کشیدن و به درازا دوباره کردن . (از منتهی الارب ). جذب کردن و کشیدن چیزی و آن را از طول شکافتن و پاره کردن . (از اقرب الموارد).
عرففرهنگ انتشارات معین(عُ رْ) [ ع . ] 1 - (اِ.) خوی ، عادت . 2 - آن چه که در بین مردم پسندیده و متداول است . 3 - (اِمص .) نیکویی ، بخشش .
عرصفةلغتنامه دهخداعرصفة. [ ع َ ص َ ف َ ] (ع مص ) کشیدن و به درازا دوباره کردن . (از منتهی الارب ). جذب کردن و کشیدن چیزی و آن را از طول شکافتن و پاره کردن . (از اقرب الموارد).
ماش دارولغتنامه دهخداماش دارو. (اِ مرکب ) حشیشی است که گل بنفش رنگ دارد و به آخر تخم گردد و آن را به یونانی خامانیطس گویند یعنی صنوبر الارض ، و به لفظ دیگر عرصف خوانند و کمافیطوس هم
پر سیاوشانلغتنامه دهخداپر سیاوشان . [ پ َ رِ وَ / وُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پر سیاووشان . پر سیاوش . پر سیاووش . ضفیره . (منتهی الارب ). ضفائرالجن ّ. کزبرةالبئر. سبعالارض . شعرالا
کمافیطوسلغتنامه دهخداکمافیطوس . [ ک َ ] (معرب ، اِ) لغتی است یونانی و معنی آن به عربی صنوبرالارض باشد و آن حشیشی است که گل آن بنفش رنگ می شود و به آخر تخم می گردد و آن را به شیرازی