عرشهلغتنامه دهخداعرشه . [ ع َ ش َ / ش ِ ] (از ع ، اِ) سطحی که مرتفعتر از اطراف خود باشد. (فرهنگ فارسی معین ).- عرشه ٔ کشتی ؛ سطح بالای کشتی . (از فرهنگ فارسی معین ). مرتفعترین
ارشحلغتنامه دهخداارشح . [ اَ ش َ ] (ع ن تف ) اذکی : هو ارشح فؤاداً. (منتهی الأرب ). || تیزخاطر. (منتهی الأرب ).
آرشهفرهنگ انتشارات معین(ش ِ) [ فر. ] ( اِ.) چوب باریکی که روی آن چند رشته موی اسب کشیده و برای نواخت ن سازهای زهی مانند ویولون ویولونسل و کنترباس و... به کار می رود.
آرشهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهچوب باریکی که در کنار آن چند رشته موی اسب کشیده شده قرار دارد و برای نواختن ویولون به کار میرود.
عَرْشُهُفرهنگ واژگان قرآنتخت فرمانروايي او( کلمه عرش در قرآن به معناي مقامي است موجود که جميع سر نخهاي حوادث و امور در آن متراکم و جمع است . در عبارت َ کَانَ عَرْشُهُ عَلَى ﭐلْمَاءِ "ش
عرشةلغتنامه دهخداعرشة. [ ع ِ رَ ش َ ] (ع اِ) ج ِ عَرش . رجوع به عَرش شود. || ج ِ عُرش . رجوع به عُرش شود.
طابقدیکشنری عربی به فارسیعرشه , عرشه کشتي , کف , سطح , اراستن , زينت کردن , عرشه دار کردن , پوشاندن , يکدسته ورق
deckدیکشنری انگلیسی به فارسیعرشه، دسته، عرشه کشتی، کف، دستینه، یک دسته ورق، پوشاندن، اراستن، زینت کردن، عرشهدار کردن
decksدیکشنری انگلیسی به فارسیعرشه، دسته، عرشه کشتی، کف، دستینه، یک دسته ورق، پوشاندن، اراستن، زینت کردن، عرشهدار کردن