عرسیلغتنامه دهخداعرسی . [ ع ِ سی ی ] (ص نسبی ) رنگ ابن عرس و راسو. (از اقرب الموارد). || رنگی است . (منتهی الارب ). رنگی شبیه به رنگ راسو. (ناظم الاطباء). رنگی است به رنگ ابن عر
نیللغتنامه دهخدانیل . (اِخ ) رود نیل مصر را گویند و معرب نیلوس می باشد. در دنیا نهری غیر از این یافت نشود که از جنوب به شمال جاری شود و همچنین نهری اطول از این هم نیست چه که طو
عرسلغتنامه دهخداعرس . [ ع ِ ] (ع اِ) زن باشوی . (منتهی الارب ). همسر و زن مرد. (از اقرب الموارد). || مرد با زن . (منتهی الارب ). شوهر زن . (از اقرب الموارد). گویند هی عرسه ، و