عرزاللغتنامه دهخداعرزال . [ ع ِ ] (ع اِ) خوابگاه شیر. || جای خواب پالیزبان در پالیز بر سر درخت و جز آن از ترس درندگان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سقیفه ٔ ناطور. (از اقرب
ارذاللغتنامه دهخداارذال . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رَذل . فرومایگان . (غیاث اللغات ). ناکسان . (مهذب الاسماء). دونان . خسیسان .
ارذاللغتنامه دهخداارذال . [ اِ ] (ع مص ) ناکس و فرومایه گردانیدن کسی را. (منتهی الأرب ). فرومایه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || صاحب ناکسان و فرومایگان گشتن . || رذل گردیدن اصح
عرزلیلغتنامه دهخداعرزلی . [ ع َ زَ ] (اِخ ) در رجال لقب حسین بن علی بن خضربن صالح است . (از ریحانة الادب ج 3 ص 76).
عرقاللغتنامه دهخداعرقال . [ ع ِ ] (ع ص ) مرد کج رو که به راه مستقیم نیاید و ثبات نورزد. (منتهی الارب ). آنکه بر رشد و راه راست خود، مستقیم نگردد. (از اقرب الموارد).
عزاللغتنامه دهخداعزال . [ ع ِ ] (ع اِمص ) ضعف . (اقرب الموارد). سستی و ضعف . (ناظم الاطباء). سست . (منتهی الارب ).
عزالانلغتنامه دهخداعزالان . [ ع َ ] (ع اِ) دو پر کلان در طرف دنب عقاب . (منتهی الارب ). دو پری که در سمت دم عقاب است . (از اقرب الموارد).
کازهلغتنامه دهخداکازه . [ زَ / زِ ] (اِ) نشستگاهی که پالیزبانان از چوب و گیاه سازند جهت آنکه به وقت باران در آنجا نشینند. (صحاح الفرس ). خانه ٔ خرگاهی که از چوب و نی و علف سازند
شاخلغتنامه دهخداشاخ . (اِ) شاخه . شغ. شغه . غصن . فرع . قضیب . فنن . خُرص ، خِطر. خَضِر. نجاة. عِرزال . بار.رجوع به بار شود. شاخ درخت . (فرهنگ جهانگیری ) (فهرست ولف ) . فرع در
دکانلغتنامه دهخدادکان . [ دُک ْ کا / دُ ](از ع ، اِ) دوکان . (منتهی الارب ) (دهار). مرادف حانوت . (از آنندراج ). حانوت ، و آن معرب از فارسی است . (از اقرب الموارد). واحد دکاکین
رختلغتنامه دهخدارخت . [ رَ ] (اِ) اسباب و متاع خانه . (آنندراج ) (انجمن آرا) (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔخطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ سروری ). گرانبهای از اسباب
عرزلیلغتنامه دهخداعرزلی . [ ع َ زَ ] (اِخ ) در رجال لقب حسین بن علی بن خضربن صالح است . (از ریحانة الادب ج 3 ص 76).