عربانةلغتنامه دهخداعربانة. [ ع َ رَ ن َ ] (اِ) دف و دائره باشد و بعضی دائره ٔ حلقه دار را گویند. (آنندراج ).
عربانلغتنامه دهخداعربان . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن جلگه است وهوای معتدل و 1230 تن سکنه دارد. آب از رودخانه ٔ ماسوله و استخر و چشمه تأمین
عربانلغتنامه دهخداعربان . [ ع َ ] (اِخ ) شهر کوچکی است به خابور ازسرزمین جزیره ، سالم بن منصوربن عبدالحمید ملقب به ابوالغنائم امقری بدانجا نسبت دارد. (معجم البلدان ).
عربانلغتنامه دهخداعربان . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد. ناحیه ای است ، واقع در جلگه . هوای آن معتدل است . 307 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین
عربانلغتنامه دهخداعربان . [ ع َ رَ ](ع اِ) اربان . (زیراگاه عین آن تبدیل به همزه شود).بیعانه . (منتهی الارب ). رجوع به ربون و اربون شود.
کلیلغتنامه دهخداکلی . [ ک ُ ] (اِ) عربانه را گویند و آن دائره ای باشد حلقه دار که بیشتر عربان نوازند. (از برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به معنی دف که به تازی عربانه گویند.
کالنجارلغتنامه دهخداکالنجار. [ ل َ ] (اِ مرکب ) کالیجار. کارزار. صاحب آنندراج گوید: در فرهنگ جهانگیری کالنجار را بمعنی کارزار نوشته و گفته است که لهجه ٔ گیلانی است و از این قرار اب
گاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ارابه، درشکه، ارابۀجنگی، فایتون فرقون، خرك، باركش، چرخدستی کالسکه، گردون عربانه، عرابه، عراده چرخ تختروان، محمل، کجاوه، هودج، عماری تابوت ◄ کفن
اسیرلغتنامه دهخدااسیر. [ اَ ] (اِخ ) (خره ٔ...) ناحیتی است بفارس از بلوکات دشتی . چون دو کوه که عبور از آنها دشوار است در دو جانب این بلوک افتاده شمالی آن را گردنه ٔ کافری و جنو