عرافتلغتنامه دهخداعرافت . [ ع ِ ف َ ] (ع اِمص ) (علم ...) عرافة. در اصطلاح استدلال به پاره ای از حوادث گذشته است بر حوادث آینده به مناسبت یا مشابهت خفیه که بین آنهاست و یا اختلاط
عرافتفرهنگ انتشارات معین(عِ فَ) [ ع . عرافة ~] (مص ل .) 1 - تدبیر کار مردم کردن . 2 - غیب گویی کردن .
عَرَفْتَهُمفرهنگ واژگان قرآنآنان را شناختي (کلمه عرفان و معرفت ، به معناي آن است که انسان صورتي را که در قوه ادراکش ترسيم شده ، با آنچه که در خزينه ذهنش پنهان دارد ، تطبيق کند ، و تشخيص ده
عَرَفَاتٍفرهنگ واژگان قرآننام محلي نزديک مکه که جاجيان در روز عرفه در آنجا تجمع مي کنند و به دعا و نيايش مي پردازند.
پیشگوئیلغتنامه دهخداپیشگوئی . (حامص مرکب ) عمل پیشگو. کهانت . عرافت . غیب گویی . (تمدن اسلام جرجی زیدان ج 3 ص 16).
عرافةلغتنامه دهخداعرافة. [ ع َ ف َ ] (ع مص ) عریف گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به عرافت شود.
قبالةلغتنامه دهخداقبالة. [ ق َ ل َ ] (ع اِمص ) پدرفتار شدن . (اقرب الموارد). پدرفتاری و کارسازی عمل . اسم است تقبل را. (ناظم الاطباء). || عرافة: نحن فی قبالته ؛ ای فی عرافته . (ن
جدیلةلغتنامه دهخداجدیلة. [ ج َ ل َ ] (ع اِ) خو. (منتهی الارب ). شاکلة. (اقرب الموارد). عمل علی جدیلته ، اَی علی شاکلته . (اقرب الموارد). || قبیله . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء)