عدودیکشنری عربی به فارسیدشمن , عدو , خصم , دشمن کردن , الهه انتقام , کينه جويي , انتقام , قصاص , دوسرعت , با حداکثر سرعت دويدن
عدولغتنامه دهخداعدو. [ ع َ دُوو ] (ع ص ) دشمن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). و در فارسی بدون تشدید واو بکار رفته است . بدخواه . خلاف صدیق . مقابل دوست . ج ، اَعداء : کن
عَدُوَّفرهنگ واژگان قرآندشمن -دشمنان (کلمه عدو به معناي دشمن است که هم بر يک نفر اطلاق ميشود ، و هم بر جمع دشمنان)