عدملغتنامه دهخداعدم . [ ع َ دِ ] (ع ص ) درویش و نیازمند. ج ، عُدماء. (از تاج المصادر) (قطرالمحیط) (منتهی الارب ).
عدمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود نیستی، نبود، نابودی، فنا، پوچی، بیهودگی، بطلان، بیجوهری هیچ، پوچ، عبث، صفر هیچوقت، هرگز پوکی، خلاء غیبت، غیاب فقدان، عدم شمول ◄بیرون گذاشتن چیز بی
توزيعدیکشنری عربی به فارسیگردش , دوران , انتشار , جريان , دوران خون , رواج , پول رايج , تيراژ(روزنامه يامجله) , پخش , توزيع , تقسيم , اعطا , تقدير , وضع احکام ديني در هر دوره و عصر , عدم
بیرونگذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت نگذاشتن، کنار گذاشتن، استثنا، سلب، طرد، منع، حذف، انحصار، خودخواهی عدم قبول، رد، برکناری، عزل تحریم، بایکوت، ممنوعیت سلب آسایش (اختیار، اعتماد، ...
غصبلغتنامه دهخداغصب . [ غ َ ] (ع مص ) به ستم گرفتن . مغصوب ، نعت از آن است . (منتهی الارب ). به ستم گرفتن چیزی را از کسی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). به ستم بستدن . (دهار) (تاج
استصحابلغتنامه دهخدااستصحاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خواندن بصحبت و معاشرت . (منتهی الارب ). بصحبت و معاشرت خواندن کسی را. صحبت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). صحبت کسی خواستن . (زوزنی ).