عدم آبادلغتنامه دهخداعدم آباد. [ ع َ دَ ] (اِ مرکب )کنایه از دنیای دیگرست . مرگ که خاتمت زندگی است و مرادف با عدم خانه و عدم زار و عدم گاه است : کس نیامد به جهان کز غم ابنای جهان کف
عدملغتنامه دهخداعدم . [ ع َ دِ ] (ع ص ) درویش و نیازمند. ج ، عُدماء. (از تاج المصادر) (قطرالمحیط) (منتهی الارب ).
تنکیللغتنامه دهخداتنکیل . [ ت َ ] (ع مص ) عقوبت کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بند برنهادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) : فقاتل فی سبیل اﷲ لاتکلف الا نفسک و حرض ال
قدملغتنامه دهخداقدم . [ ق َدَ ] (ع اِمص ) پیشی در کار. || (اِ) آنکه او را مرتبه باشد در خیر و نیکوئی . || پی و اثر. گویند: قدم صدق . رجوع به قدم صدق شود. || دلیر. || پیش پای .
شادی آبادیلغتنامه دهخداشادی آبادی . (اِخ ) محمدبن داود العلوی . معاصر ناصرالدین خلجی (806 - 956) شارح دیوان های انوری و خاقانی است . وی پیرو مذهب سنت و جماعت بود. شرح او بر دیوان انور
یارلغتنامه دهخدایار. (اِخ ) نواب منورالدولة احمدیارخان بهادر ممتاز جنگ اورنگ آبادی که والدش نواب شجاع الدولة بهادر دلخان از حضور نواب ناصر جنگ شهید منصب هفت هزاری داشت و نواب آ