انگلغتنامه دهخداانگ . [ اَ ] (اِ) ممر آب را گویند که کوزه گران از سفال سازند و بجهت مرور کردن آب بهم وصل کنند. (برهان قاطع). لوله ای که از سفال سازند و در آبراهه چندین عدد آن ر
سازولغتنامه دهخداسازو. (اِ) ریسمانی است در غایت استحکام که از لیف خرما باشد. (جهانگیری ) (برهان ) (رشیدی ) (شعوری ) (آنندراج ). و آن به کمبار معروف و موسوم است . (جهانگیری ).و د
تاریخلغتنامه دهخداتاریخ . (ع مص ، اِ) تأریخ . توریخ . نوشتن کتاب را. (منتهی الارب ). وقت چیزی پدید کردن . و در اصطلاح ، تعیین کردن ْ مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظ
شکرلغتنامه دهخداشکر. [ ش ُ ] (ع اِمص ) حمد. (منتهی الارب ). ثنای جمیل بر محسن و سپاس ، و یکون بالقول و العمل . (از ناظم الاطباء). سپاس و ثنای جمیل و ذکر نیکو، و در فارسی با لفظ