عَدَدَفرهنگ واژگان قرآنعدد - تعداد - شماره (در عبارت "کَمْ لَبِثْتُمْ فِي ﭐلْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ "يعني از لحاظ شماره و تعداد سالها چند سال در زمين بوديد)
هزارانلغتنامه دهخداهزاران . [ هََ / هَِ ] (عدد، ص ، اِ) جمع هزار است برخلاف قیاس ، و عدد هزار را نیز گویند. (برهان ). این کلمه بیشتر برای دلالت بر کثرت به کار رود : هزاران بدو اند
مؤلفلغتنامه دهخدامؤلف . [ م ُ ءَل ْ ل ِ ] (ع ص ) کامل کننده ٔ عدد هزار. (منتهی الارب ). آنکه عدد هزار را کامل می کند. (ناظم الاطباء). || جمعکننده . (منتهی الارب ). || آنکه دو چ
مؤلفلغتنامه دهخدامؤلف . [ م ُ ءَل ْ ل َ ] (ع ص ) سازواری داده شده . (منتهی الارب ). سازواری داده شده و تألیف کرده شده و الفت داده شده و همخوکرده شده . (ناظم الاطباء). الفت داد
غینلغتنامه دهخداغین . [ غ َ ] (ع مص ) تشنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شوریده منش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). شوریدن دل . (منتهی الارب ). غثیان . تهوع . غانت نفس فل
بابللغتنامه دهخدابابل . [ ب ِ / ب ُ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور در وسط عراق و عراق وسط عالم است پس به این اعتبار بابل مرکز دایره ٔ عالم باشد و از مداین سبعه ٔعراق عرب است و در ک