عمادیلغتنامه دهخداعمادی .[ ع ِ ] (اِخ ) مصطفی بن جعفر عمادی رومی ، ملقب به صنعاﷲ. فقیه و مفسر اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هَ . ق . رجوع به صنعاﷲافندی و مآخذ ذیل شود: معجم ال
مستقیمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ] مستقیم، راست، بدون انحنا هموار، صاف، افقی شق، صلب عمود، قائم، ایستاده، عمودی، شاقول غیر کج، مجانب، مماس مقابل آسفالته، صیقلی، روان، مثلپرنیان صلابت
قصبةالانفلغتنامه دهخداقصبةالانف . [ ق َ ص َ ب َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) استخوان بینی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نای بینی . (مهذب الاسماء). تیغ بینی . گویند: ضربه علی قصبة انفه
مصفاتلغتنامه دهخدامصفات . [ م ِ ] (ع اِ) راووق . مصفاة. مبزل .مبزله . صافی . پالونه . پالاون . ج ، مصافی . (یادداشت مؤلف ). آنچه به آن چیزی صاف کنند و بپالایند. (غیاث ). و رجوع
پستانلغتنامه دهخداپستان . [ پ ِ ] (اِ) دو غده ٔ بزرگ بر سینه ٔ آدمی که نزد زنها بزرگتر است و از آن شیر برای بچه می تراود. غده های برآمده بر شکم حیوانات که از آن شیر بیرون می آید.