upدیکشنری انگلیسی به فارسیبالا، بالا رفتن، برخاستن، ترقی کردن، بالا بردن یا ترقی دادن، جلو، در حال کار، روی، بالای، بر فراز، در بلندی
دبیرلغتنامه دهخدادبیر. [ دَ ] (اِخ ) شهری بوده است در نزدیکی دشت عحور (یوشع 15: 7) و دور نیست که در دشت دبیر فیمابین اورشلیم و اریحا واقع بوده است . (قاموس کتاب مقدس ).
عجاجلغتنامه دهخداعجاج . [ ع َج ْ جا ] (ع ص ) با بانگ و فریاد از هر صاحب صوتی . (اقرب الموارد) (از آنندراج ) (شرح قاموس ) (از مهذب الاسماء): نهر عجاج و فحل عحاج . (اقرب الموارد)
جامع حلبلغتنامه دهخداجامع حلب . [ م ِ ع ِ ح َ ل َ ] (اِخ ) مسجدی است بسیار قدیمی در حلب که بنام جامع اعظم و جامع حلب معروف است : مؤلف اعلام النبلاء فی تاریخ حلب الشهباء آرد: در جزو
جزع حبشیلغتنامه دهخداجزع حبشی . [ ج َِ ع ِ ح َ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی است از جزع که از جهت ارزش در مرتبه ٔ بعد از فارسی قرار دارد و قشر قرمز ندارد و جز خطوط سیاهی که رنگ
ده علی حسینالغتنامه دهخداده علی حسینا. [ دِه ْ ع َ ح ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در چهارهزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد با 125 تن سکنه می باشد. آب آن از