عجیزلغتنامه دهخداعجیز. [ ع َ ] (ع ص ) نامرد که بر زن قادر نشود. (از منتهی الارب ). || (اِ) سرین . (از منتهی الارب ).
عجیزةلغتنامه دهخداعجیزة. [ ع َ زَ ] (ع اِ) سرین زن خاصةً و گاهی به استعاره برای مرد آید و منه رفع عجیزته من السجود. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
عجزفرهنگ انتشارات معین(عَ جْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) ناتوان شدن ، درماندن . 2 - (اِمص .) ناتوانی ، درماندگی .
عجزفرهنگ انتشارات معین(عَ جُ) [ ع . ] (اِ.)1 - دنبالة چیزی . 2 - سرین . 3 - آخرین کلمة مصراع دوم هر بیت شعر.
عجیزةلغتنامه دهخداعجیزة. [ ع َ زَ ] (ع اِ) سرین زن خاصةً و گاهی به استعاره برای مرد آید و منه رفع عجیزته من السجود. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
عظامةلغتنامه دهخداعظامة. [ ع ِم َ ] (ع اِ) بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (منتهی الارب ). جامه ای است چون وساده و بالش که زنان بوسیله ٔ آن «عجیز» خود را بزرگ نشان
بوصلغتنامه دهخدابوص . [ ب َ ] (ع مص ) پیش گرفتن و تقدم نمودن . || بشتافتن . || گریختن . || پوشیده شدن . || ستهیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
بوصلغتنامه دهخدابوص .(ع اِ) رنگ . یقال : تغیر بوصُه ُ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رنگ و لون . (ناظم الاطباء). || سرین و نرمی گوشت آن . (منتهی الارب ) (آنندراج
تبازخلغتنامه دهخداتبازخ . [ ت َ زُ ] (ع مص ) تبازخ در کاری ؛ بازایستادن از آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقاعس از آن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || ت