عجالتاواژهنامه آزادعجالتاً، فعلاً. مثال: «من عجالتاً عرض سلامی خدمت شما داشته باشم، سپس خدمت شما خواهم رسید.» به نظر می رسد این واژه از عجالة عربی ساخته شده باشد (رک لغت نامه دهخد
عجالتاواژهنامه آزادعجالتاً، فعلاً. مثال: «من عجالتاً عرض سلامی خدمت شما داشته باشم، سپس خدمت شما خواهم رسید.» به نظر می رسد این واژه از عجالة عربی ساخته شده باشد (رک لغت نامه دهخد
موقةًلغتنامه دهخداموقةً. [ م ُ وَق ْ ق َ تَن ْ ] (از ع ، ق ) عجالتاً. فعلاً. به طور موقت . مقابل دائماً. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به موقت و موقتاً شود.