عثنونلغتنامه دهخداعثنون . [ ع ُ ] (ع اِ) ریش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آنچه زائد باشد از ریش بر دو رخسار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). یا آنچه ب
عثونلغتنامه دهخداعثون . [ ع ُ ] (ع مص ) دود برآوردن آتش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || برآمدن بر کوه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || دود دادن جامه
عنونةلغتنامه دهخداعنونة. [ ع َن ْ وَ ن َ ] (ع مص ) دیباچه ٔ کتاب نوشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). عنوان نوشتن برای کتاب و نامه . (از اقرب الموارد). رجوع به عِ
عنونلغتنامه دهخداعنون . [ ع َ ] (ع ص ) ستور پیشی گیرنده در سیرو پیشاپیش رونده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). دابه ٔ پیشرو در حرکت . (از اقرب الموارد).
عینونیلغتنامه دهخداعینونی . [ ع َ ] (ص نسبی ) نسبت است به عینون از قرای بیت المقدس ، و عبدالصمدبن محمد عینونی مقدسی محدث منسوب بدانجاست . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عثانینلغتنامه دهخداعثانین . [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عُثنون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به عثنون شود.
زببلغتنامه دهخدازبب . [ زَ ب َ ] (ع اِ) موی ریزه ٔ زرد. (منتهی الارب ). موی زرد خرد را میگویند. (ترجمه ٔ قاموس ). زغب . (قاموس ) (اقرب الموارد). موی ریزه ٔ زرد و زغب . (ناظم ال
ابوالفضللغتنامه دهخداابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) عباس بن حسین شیرازی . یکی از رجال دولت بویهیان . وی بزمان عزالدوله بختیار چند کرت وزارت یافت و در آخر به سال 362 هَ . ق . او
حریریلغتنامه دهخداحریری . [ ح َ ] (اِخ ) بصری . قاسم بن علی بن محمدبن عثمان حریری حرامی ، مکنی به ابومحمد.یکی از ادبای مشهور ایرانی از مردم بصره . او از اهل قریه ٔ مشان (میشان )