عثمانفرهنگ انتشارات معین(عُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جوجة هوبره . 2 - مار. 3 - بچه مار. 4 - از اعلام مردان است .
عثمانلغتنامه دهخداعثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن قطن . در عراق با حجاج بن یوسف بود و بفرماندهی برخی از لشکریان او رسید و آخرین بار فرمانده لشکری بود که به جنگ شبیب بن یزید رفت و به س
عثمانلغتنامه دهخداعثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) (110 - 197 هَ . ق .) ابن سعیدبن عدی المصری . از قراء بزرگ بود. وی را «ورش » لقب دادند. اصل او از قیروان و مولد و وفاتش به مصر بود. (از اع
عثمانلغتنامه دهخداعثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) (1180 - 1242 هَ. ق .) ابن سند النجدی الوائلی . معروف به ابن سند البصری ملقب به بدرالدین . مورخ ، ادیب و از نوابغ متأخران است . اصلش از ع
عثمانلغتنامه دهخداعثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) (567 - 595 هَ . ق .) ابن صلاح الدین یوسف بن ایوب معروف به الملک العزیز. از ملوک ایوبیة مصر بود. از جانب پدر نیابت مصر یافت . به سال 589 پ
آسمانگویش اصفهانی تکیه ای: âsemun طاری: âsemun طامه ای: âsemon طرقی: âsemun کشه ای: âsemun نطنزی: âsemun
عثمان اولنلغتنامه دهخداعثمان اولن . [ ع ُ اُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 70 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 21 هزارگزی شمال خاوری راه شوسه ٔ شاهی
عثمان مختاریلغتنامه دهخداعثمان مختاری . [ ع ُ ن ِ م ُ ] (اِخ ) ابوالمفاخر خواجه حکیم سراج الدین ابوعمر عثمان بن عمر (یا محمد) مختاری غزنوی از شاعران بزرگ دربار غزنویان در اواخر قرن پنجم
عثمان سرالغتنامه دهخداعثمان سرا. [ ع ُ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لنگا شهرستان تنکابن ، واقع در 31 هزارگزی جنوب خاوری تنکابن و 4 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ تنکابن به چالوس . 30
عثمان اولنلغتنامه دهخداعثمان اولن . [ ع ُ اُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 70 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 21 هزارگزی شمال خاوری راه شوسه ٔ شاهی
عثمان مختاریلغتنامه دهخداعثمان مختاری . [ ع ُ ن ِ م ُ ] (اِخ ) ابوالمفاخر خواجه حکیم سراج الدین ابوعمر عثمان بن عمر (یا محمد) مختاری غزنوی از شاعران بزرگ دربار غزنویان در اواخر قرن پنجم