عتیدلغتنامه دهخداعتید. [ ع َ ] (ع ص ) حاضر و آماده . (از اقرب الموارد) (ترجمان عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). حاضر و مهیا. (غیاث اللغات ) : و قال قرینه هذا ما لدی عتید
عتیدلغتنامه دهخداعتید. [ ع ُ ت َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). موضعی است به یمامه . (معجم البلدان ).
عطیدلغتنامه دهخداعطید. [ ع َ طَی ْ ی َ ] (ع ص ) عطوَّد است در تمام معانی . (از منتهی الارب ). رجوع به عطوّد شود.
عتیدةلغتنامه دهخداعتیدة. [ ع َ دَ ] (ع ص ) مؤنث عتید. رجوع به عتید شود. || (اِ) طبله یا حقه ای که در آن خوشبوی نهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). طبله ٔ عروس که بوی خوش و شانه و د
عتیدةلغتنامه دهخداعتیدة. [ ع َ دَ ] (ع ص ) مؤنث عتید. رجوع به عتید شود. || (اِ) طبله یا حقه ای که در آن خوشبوی نهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). طبله ٔ عروس که بوی خوش و شانه و د
ضهیدلغتنامه دهخداضهید. [ ض َهَْ ی َ ] (اِخ ) جایگاهی است (یا آن به صاد است ). (منتهی الارب ). ابن جنی گوید: و من فوائت الکتاب ضهید اسم موضع، و مثله عتید و کلاهما مصنوع ، و قد ور
آمادهلغتنامه دهخداآماده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) حاضر. مستعد. مُعدّ. مهیا. مُشمر. عتید. (دهار). مُمهّد. موجود. ساخته .آراسته . بسیجیده . فراهم کرده . برساخته . حاضر. شکرده .سیج
کرام الکاتبینواژهنامه آزادکِرامُ الکاتِبین؛ فرشتگانی که کارهای خوب و بد انسان را ثبت می کنند. دو فرشتۀ نگهبان انسان، عتید و رقیب، که کارهای او را ثبت و ضبط می کنند. فرشتۀ سمت راست را رقی