عتولغتنامه دهخداعتو. [ ع ُ ت ُوو ] (ع مص ) بزرگ منشی نمودن و از حد درگذشتن . (اقرب الموارد) (لسان العرب ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || به غایت پیری رسیدن . (ترجمان علامه ). ||
عتوللغتنامه دهخداعتول . [ ع ِت ْ وَ ] (ع ص ، اِ) آن که او را از زنان غنا نباشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آهو. (منتهی الارب ).
عتوللغتنامه دهخداعتول . [ ع ِت ْ وَ ] (ع ص ، اِ) آن که او را از زنان غنا نباشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آهو. (منتهی الارب ).
عتوملغتنامه دهخداعتوم . [ ع َ ] (ع ص ) شتر ماده که جز وقت شبانگاه شیر ندهد و دوشیده نشود. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).