عتقاءلغتنامه دهخداعتقاء. [ ع ُ ت َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَتیق . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به عتیق شود.
اطغاءلغتنامه دهخدااطغاء. [ اِ ] (ع مص ) اطغاء مال و جز آن ؛ طاغی قراردادن کسی را. (از اقرب الموارد). طاغی کردن مال ، کسی را، یقال : اَطْغاه المال . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب
اتقاءلغتنامه دهخدااتقاء. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) پرهیزیدن . تقوی . وَرَع . پرهیز. پرهیزکاری . ترسیدن . حذر گرفتن . (تاج المصادر). حذر کردن . (زوزنی ). توقی . خویشتن رانگاه داشتن .
عتلاءلغتنامه دهخداعتلاء. [ ع ُ ت َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَتیل . (منتهی الارب ). مزدور و خادم . (آنندراج ).
عنقاء مغربلغتنامه دهخداعنقاء مغرب . [ ع َ ءُ م ُ رِ ] (اِخ ) همان عنقاء است که بصورت توصیف خوانده شود، و عنقاء مُغرب بصورت اضافه نیز خوانده شده است . رجوع به عنقاو اقرب الموارد و منته
عتقیونلغتنامه دهخداعتقیون . [ ع ُ ت َ قی یو ] (اِخ ) منسوب اند به عُتَقاء، یعنی عبداﷲبن بشر صحابی و حارث بن سعید محدث و عبدالرحمان بن فضل قاضی و عبدالرحمن بن فضل بن قاسم صاحب مالک
عتیقلغتنامه دهخداعتیق . [ ع َ ] (ع ص ) آزادشده . ج ، عُتُق ،عُتقاء. (منتهی الارب ). بنده ٔ آزاد. (اقرب الموارد). || قدیم از هر چیزی و گویند رجل عتیق ؛ یعنی قدیم . (اقرب الموارد
ازدلغتنامه دهخداازد. [ اَ ](اِخ ) نام قبیله ای از قبایل ده گانه ٔ عرب . (سمعانی ).نام قبیله ای از عرب و اشعار این قبیله را ابوسعید بکری گرد کرده است . (ابن الندیم ). قبیله ای م
عتیقلغتنامه دهخداعتیق . [ ع َ ] (ع ص ) دیرینه و کهنه . (اقرب الموارد) (از آنندراج ). || آزاد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، عُتُق ، عُتقاء، یقال عبد عتیق و امة ع
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن غالب خوارزمی برقانی ، مکنی به ابوبکر. او از حُفّاظ محدثین معدود است و اصلاً از مردم برقان است که قریه ای است از قراء کات در م