عتربلغتنامه دهخداعترب . [ ع ُ رُ ] (ع اِ) سماق . (اقرب الموارد). تتم که نوعی از بار درخت ترش است و در طعام اندازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
حثربلغتنامه دهخداحثرب . [ ح ُ رَ ] (ع اِ) گیاهی است که در زمین نرم روید. یا گیاهی است که جز در زمین هموار سخت و بی سنگ نروید. || آب سطبر. || چربش باقی مانده در بن دیگ . (منتهی الارب ).
اتریبلغتنامه دهخدااتریب . [ اَ ] (اِخ ) نام خره ای بمشرق مصر و قصبه ٔ آن را عین شمس نامند. و در آن نودو پنج قریه است ، از آن جمله بنها العسل . (دمشقی ).