عبودیتلغتنامه دهخداعبودیت . [ ع ُ دی ی َ ] (ع اِمص ) عبودیة. بندگی کردن . (غیاث اللغات ) (المنجد) : و دلهای خواص و عوام بر طاعت و عبودیت بیارامید. (کلیله ص 377).از ثری تا به ثریا
عبودیتفرهنگ انتشارات معین(عُ یَّ) [ ع . عبودیة ] (مص جع .) 1 - بندگی کردن ، پرستش کردن . 2 - طاعت نمودن .
عبودیتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بندگی کردن؛ پرستش کردن.۲. [مجاز] چاکری و خدمتگزاری کردن؛ خدمت.
عبودیلغتنامه دهخداعبودی . [ ع َب ْ بو دی ی ] (اِخ ) احمدبن عبدالواحدبن عبودبن واقد، مکنی به ابوعبداﷲ. از ولیدبن الولید القلانسی و مروان بن محمد و ابی مسهر عبدالاعلی بن مسهر الدمش
عبودیةلغتنامه دهخداعبودیة.[ ع ُ دی ی َ ] (ع اِمص ) پرستش و بندگی . (منتهی الارب ). عبودة. (اقرب الموارد). رجوع به عبودت و عبودیت شود. || در اصطلاح عرفا وفاء به عهود و حفظ حدود و ر
مملوکیلغتنامه دهخدامملوکی . [ م َ ] (حامص ) عبودیت . بندگی . بنده وار بودن : چون عاشقی و معشوقی بمیان آمد مالکی و مملوکی برخاست . (گلستان ).
صنهاجلغتنامه دهخداصنهاج . [ ص ِ ] (ع ص ) غریق در عبودیت . (منتهی الارب ): عبد صنهاج ؛ اصیل فی العبودیة. (اقرب الموارد). رجوع به صنهاجة شود.