عجزفرهنگ انتشارات معین(عَ جْ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) ناتوان شدن ، درماندن . 2 - (اِمص .) ناتوانی ، درماندگی .
عجزفرهنگ انتشارات معین(عَ جُ) [ ع . ] (اِ.)1 - دنبالة چیزی . 2 - سرین . 3 - آخرین کلمة مصراع دوم هر بیت شعر.
تبعلغتنامه دهخداتبع. [ ت ُب ْ ب َ ] (اِخ ) ج ،تبابعة. یکی از ملوک یمن و بدین لقب ملقب نگردد مادام که حضرموت و سبا و حمیر در تصرف وی نباشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لقب پا
عجزدیکشنری عربی به فارسیادم مفت خور يا ولگرد , ولگردي يا مفت خوري کردن , بحد افراط مشروب نوشيدن , کمبود , کسر , کسرعمل , کسر درامد , ناتواني , عجز , عدم قابليت , کاري , سستي کمر , عنن