عبدالقاهرلغتنامه دهخداعبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَ ] (اِخ ) ابن حاج عبدالرجب بن المخلص العبادی . وی مردی فاضل ، عالم ، متکلم و فقیه بود و شعر میگفت . از تألیفات اوست : عقاید الدینیه عل
عبدالقاهرلغتنامه دهخداعبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] (اِخ ) ابن شعیب ، مکنی به ابورفاعة. رجوع به ابورفاعه عبدالقاهر شود.
عبدالقاهرلغتنامه دهخداعبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] (اِخ ) ابن طاهر التمیمی ،مکنی به ابوسعید. رجوع به ابوسعید عبدالقاهر شود.
عبدالقاهرلغتنامه دهخداعبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] (اِخ ) ابن طاهربن محمدبن عبداﷲ البغدادی التمیمی الاسفراینی ، مکنی به ابومنصور. رجوع به ابومنصور بغدادی و به الاعلام زرکلی شود.
عبدالقاهرلغتنامه دهخداعبدالقاهر. [ ع َ دُل ْ هَِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن الحسین الحلبی ، مکنی به ابوالفرج شاعر مجید بود. او راست : شرح بر دیوان المتنبی .وی به سال 551 هَ . ق . درگذشت .
عبدالقاهر تبریزیلغتنامه دهخداعبدالقاهر تبریزی . [ ع َ دُل ْ هَِ رِ ت َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالواحد التبریزی الحرانی الدمشقی . اصل او از تبریز و مولد وی حران و نشأتش به دمشق بود و قضاوت ص
عبدالقاهر جرجانیلغتنامه دهخداعبدالقاهر جرجانی . [ ع َ دُل ْ هَِ رِ ج ُ ] (اِخ ) ابن عبد الرحمان شافعی اشعری . ادیب ، نحوی و لغوی است . از پیشوایان نحو و عربیت است . وی علم معانی و بیان را ب
عبدالظاهرلغتنامه دهخداعبدالظاهر. [ ع َ دُظْ ظا هَِ ] (اِخ ) ابن فضل معروف به ابن العجمی . وی از وزراء فاطمیان مصر و ملقب به خلیل امیرالمؤمنین بود. چند بار وزارت یافت سرانجام به دست
عبدالقادرلغتنامه دهخداعبدالقادر. [ ع َ دُل ْ دِ ] (اِخ ) ابن یوسف النقیب الحلبی . وی فقیهی فاضل بود و به سال 1107 هَ . ق . به مدینه درگذشت . از تألیفات اوست : لسان الحکام فی فقه الح
عبدالقادر گویندهلغتنامه دهخداعبدالقادر گوینده . [ ع َ دُل ْ دِ رِ ی َ دَ ] (اِخ ) از شعراء هرات و عالم به قراآت بود. از موسیقی اطلاعی کامل داشت و خط نیکو می نوشت . ابتدا به دارالسلام بغداد
عبدالقاهر تبریزیلغتنامه دهخداعبدالقاهر تبریزی . [ ع َ دُل ْ هَِ رِ ت َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالواحد التبریزی الحرانی الدمشقی . اصل او از تبریز و مولد وی حران و نشأتش به دمشق بود و قضاوت ص
عبدالقاهر جرجانیلغتنامه دهخداعبدالقاهر جرجانی . [ ع َ دُل ْ هَِ رِ ج ُ ] (اِخ ) ابن عبد الرحمان شافعی اشعری . ادیب ، نحوی و لغوی است . از پیشوایان نحو و عربیت است . وی علم معانی و بیان را ب
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالقاهر خیبری لخمی دمشقی . از منبه بن سلیمان روایت کند و او شیخ طبرانی است . (تاج العروس ماده ٔ خ ب ر).
ابومنصورلغتنامه دهخداابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) عبدالقاهربن طاهربن محمد شافعی تمیمی بغدادی فقیه و ادیب . رجوع به عبدالقاهر... و ابومنصور بغدادی شود.
تمیمیلغتنامه دهخداتمیمی . [ ت َ ] (اِخ ) عبدالقاهربن طاهربن محمد تمیمی مکنی به ابومنصور بغدادی . رجوع به ابومنصور بغدادی شود.