عبدالرحمانلغتنامه دهخداعبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن کمال الدین ابی بکربن ناصرالدین محمد سیوطی . از علماء علم عربیت و ادبا، بزرگ عصرخود بود. سیوطی را تألیفات متعددی است از
عبدالرحمانلغتنامه دهخداعبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ثقفی بن ابی بکر ثقفی از اعیان تابعین بود. زیاد امیر بصره او را پاره ای شغلها داد. وی به سال 96 هَ . ق . در بصره درگذشت . (از
عبدالرحمانلغتنامه دهخداعبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ )ابن احمدبن محمدالعطار. از فضلاء و عالم به حدیث و ادب بود و شعر نیز گفته است . وی خط نیکو داشت و به سال 548 هَ . ق . به شیراز
عبدالرحمانلغتنامه دهخداعبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ )ابن علی بن الحسین الاموی الاسنائی القوصی . به سال 550هَ . ق . متولد شد. مولد او در اسنا و نشأت او در قوص بود. دیوان الانشاء
عبدالرحمانلغتنامه دهخداعبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ )ابن محمد الذهبی معروف به ابن شاشو. از فضلاء و از مردم دمشق بود. او راست : تراجم بعض اعیان دمشق . وی درحدود سال 1120 هَ . ق .
عبدالرحمان لولغتنامه دهخداعبدالرحمان لو. [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) نام طایفه ای است از طوائف قشقائی . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 85).
ده عبدالرحمانلغتنامه دهخداده عبدالرحمان . [ دِه ْ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 12هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . سکنه ٔ آن
دیر عبدالرحمانلغتنامه دهخدادیر عبدالرحمان . [ دَ رِ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) محلی است نزدیک کوفه در عراق . نقطه ٔ تمرکز سپاهیان کوفی که حجاج به جنگ خوارج فرستاد. (از دائرة المعارف فارسی ).
قاضی عبدالرحمانلغتنامه دهخداقاضی عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن علی . رجوع به قاضی فاضل شود.
قاضی عبدالرحمانلغتنامه دهخداقاضی عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) برادر خردتر قاضی نوراﷲ است . وی بیست سال در تبریز به لوازم منصب اقضی قضاتی قیام نمود. و در اواخر سال 929هَ . ق . وفات ی
عبدالرحمان لولغتنامه دهخداعبدالرحمان لو. [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) نام طایفه ای است از طوائف قشقائی . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 85).
ده عبدالرحمانلغتنامه دهخداده عبدالرحمان . [ دِه ْ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 12هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . سکنه ٔ آن
دیر عبدالرحمانلغتنامه دهخدادیر عبدالرحمان . [ دَ رِ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) محلی است نزدیک کوفه در عراق . نقطه ٔ تمرکز سپاهیان کوفی که حجاج به جنگ خوارج فرستاد. (از دائرة المعارف فارسی ).
قاضی عبدالرحمانلغتنامه دهخداقاضی عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن علی . رجوع به قاضی فاضل شود.
قاضی عبدالرحمانلغتنامه دهخداقاضی عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) برادر خردتر قاضی نوراﷲ است . وی بیست سال در تبریز به لوازم منصب اقضی قضاتی قیام نمود. و در اواخر سال 929هَ . ق . وفات ی