عبادیدیلغتنامه دهخداعبادیدی . [ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عبادید و عبابید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به عبادید و عبابید شود.
یلغتنامه دهخدای . (حرف ) نشانه ٔ حرف سی و دوم یعنی آخرین حرف از الفبای فارسی و حرف بیست و هشتم از الفبای عربی و حرف دهم از الفبای ابجدی است . در حساب جُمَّل آن را دَه گیرند.
عبابیدلغتنامه دهخداعبابید. [ ع َ ] (ع اِ) عبادید. گروه های مردم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || گروه درگذشته و پریشان و متفرق شده و دونده به هرسوی
دوندهلغتنامه دهخدادونده . [ دَ وَ دَ / دِ ] (نف ) تندرونده و تازنده و تاخت کننده . (ناظم الاطباء): کر. (منتهی الارب ). کریان . (منتهی الارب ). آنکه دود. که شتابد. شتابنده . رونده
زبنیةلغتنامه دهخدازبنیة. [زِ ی َ ] (ع ص ، اِ) دوزخبان . ج ، زبانیه . یا واحد آن زبان یا زابن است یا زبنی . (منتهی الارب ). واحد زبانیة است که در اصل شرطگان را گویند و برخی از ملا