عباآتلغتنامه دهخداعباآت . [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عَباءَة. نوعی از گلیم . (منتهی الارب ). رجوع به عباءة شود.
ابعاطلغتنامه دهخداابعاط. [ اِ ] (ع مص ) گریختن . || از حد درگذشتن و غلو کردن در نادانی و کار زشت . || لایعنی گفتن . || مکلف شدن کسی بدانچه بالای طاقت اوست . || دور رفتن ستور بچرا
عباءةلغتنامه دهخداعباءة. [ ع َ ءَ ] (ع اِ) نوعی از گلیم . ج ، عباآت . (منتهی الارب ). عباء. (اقرب الموارد). و رجوع به عباآت و عباء شود.
تابعلغتنامه دهخداتابع. [ ب ِ ] (ع ص )پس رو و چاکر. ج ، تبع. (منتهی الارب ). || پس رونده . لاحق . پیرو. فرمانبردار. مطیع. خادم . مقابل متبوع : زامل . پس رو و تابع. (منتهی الارب )