عامل 1agent 1واژههای مصوب فرهنگستان[زبانشناسی] از نقشهای معنایی که بر انجامدهندۀ فعل دلالت دارد متـ . کنشگر actor [علوم نظامی] کسی که برای به دست آوردن اطلاعات و انجام امور اطلاعاتی یا ضداطلاع
عامل پخت 1curing agent 1واژههای مصوب فرهنگستانترکیباتی که با رزینهای بسپاری واکنش میدهند تا آنها را سخت کنند متـ . سختکننده hardener
عاملدیکشنری عربی به فارسیعامل (عوامل) , حق العمل کار , نماينده , فاعل , سازنده , فاکتور , عامل مشترک , دسته گذار , رسيدگي کننده , مربي , نگاهدارنده , کارگر , عمله , ايجاد کننده , از کار
آزمایش سریع کووید ــ 19COVID-19 rapid testواژههای مصوب فرهنگستانآزمایش بالینی ـ تشخیصـی که بهسرعت و بهراحتـی انجام میشود و وجود یا عـدم وجود عامل کووید ـ 19 را در نمونه نشان میدهد متـ . زودآزمایی کووید ـ 19, COVID-19
آزمایش ویروس کروناcoronavirus testingواژههای مصوب فرهنگستانتجزیه و تحلیل و بررسی نمونهها برای تعیین حضور فعلی یا قبلی ویروس عامل کووید ـ 19