عامل مسدودکنندة عصبی ـ ماهیچهایneuromuscular blocking agentواژههای مصوب فرهنگستاندارویی که مانع انتقال پیام عصبی به ماهیچه میشود که نتیجة آن فلج شدن موقت ماهیچه است متـ . مسدودکنندة عصبی ـ ماهیچهای neuromuscular blocker
وضعیت عادی سوزنnormal position of pointواژههای مصوب فرهنگستانیکی از وضعیتهای تنظیم سوزن که ایمنی بهینه را در مسیر ایجاد میکند متـ . وضعیت عادی normal point
توزیع عادیnormal delivery, distribution générale (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن انواع مرسولات پُستی به وسیلۀ یک نامهرسان مشخص توزیع میشود
دیرش عادیoriginal duration, normal duration, baseline duration, normal timeواژههای مصوب فرهنگستانزمان برآوردشدۀ اولیه برای انجام یک فعالیت
نیروفرهنگ نامها(تلفظ: niru) عاملی که میتوان به وسیلهی آن کاری را انجام داد یا در کسی یا در چیزی اثر گذاشت ، قدرت، توانایی ، قوه ، قدرت بدنی ، زور ؛ (به مجاز) افراد دارای توا
هنگامهفرهنگ نامها(تلفظ: he(a)ngāme) شورش ، فتنه ، آشوب ؛ (در گفتگو) (به مجاز) شگفت انگیز ، عالی ، فوق العاده ؛ (در قدیم) هنگام ، زمان ، فصل.
وضعیت عادی سوزنnormal position of pointواژههای مصوب فرهنگستانیکی از وضعیتهای تنظیم سوزن که ایمنی بهینه را در مسیر ایجاد میکند متـ . وضعیت عادی normal point