عامل مسدودکنندة عصبی ـ ماهیچهایneuromuscular blocking agentواژههای مصوب فرهنگستاندارویی که مانع انتقال پیام عصبی به ماهیچه میشود که نتیجة آن فلج شدن موقت ماهیچه است متـ . مسدودکنندة عصبی ـ ماهیچهای neuromuscular blocker
عاملیلغتنامه دهخداعاملی . [ م ِ ] (اِخ ) بدرالدین بن سید احمدبن زین العابدین حسنیی عاملی انصاری ، ساکن طوس و یکی از مدرسین آنجا بود. او مردی فقیه و محدث و ادیب و شاعر بوده و از م
عاملیلغتنامه دهخداعاملی . [ م ِ ] (اِخ ) ابراهیم بن یحیی . از افاضل علمای اوایل قرن سیزدهم هجرت بود که در حدود 1230 هَ . ق . درگذشت . وی از شاگردان سید بحرالعلوم بود و از آثار او
نیروفرهنگ نامها(تلفظ: niru) عاملی که میتوان به وسیلهی آن کاری را انجام داد یا در کسی یا در چیزی اثر گذاشت ، قدرت، توانایی ، قوه ، قدرت بدنی ، زور ؛ (به مجاز) افراد دارای توا
هنگامهفرهنگ نامها(تلفظ: he(a)ngāme) شورش ، فتنه ، آشوب ؛ (در گفتگو) (به مجاز) شگفت انگیز ، عالی ، فوق العاده ؛ (در قدیم) هنگام ، زمان ، فصل.