علی ودانیلغتنامه دهخداعلی ودانی . [ ع َ ی ِ وَدْ دا ] (اِخ ) مکنی به ابوالمعارک . رجوع به ابوالمعارک (علی ...) شود.
علی وداعیلغتنامه دهخداعلی وداعی . [ ع َ ی ِ وِ ] (اِخ ) ابن مظفربن ابراهیم ، و یا هدیةبن عمربن یزید کندی اسکندرانی دمشقی . متوفی در 716 هَ . ق . رجوع به علاءالدین (ابن مظفر) شود.
عالی و جمالیلغتنامه دهخداعالی و جمالی . [ وَ ج َ ] (اِخ ) جزء طائفه ٔ هفت لنگ از ایل بختیاری ایران است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 5).
دانیاللغتنامه دهخدادانیال . (اِخ ) اسم اعجمی و نام پیغمبری است . (آنندراج ). دانیال از پیامبران بنی اسرائیل و همزمان کورش کبیر و داریوش بزرگ هخامنشی بوده است . در کودکی پس از گشود
دانیلغتنامه دهخدادانی . (ع ص ) دانی ٔ. پست . مقابل عالی . مقابل بلند: عالی و دانی ؛ خرد و بزرگ . || بی باک . || (از مصدر دنائت ) ناکس . فرومایه . دنی . خسیس . دون . ماجن . ناکس
وضیعلغتنامه دهخداوضیع. [ وَ ] (ع ص ) فرومایه و ناکس . (غیاث اللغات از منتخب و کشف و صراح اللغة). مردم فرومایه . (مهذب الاسماء). مردم فرومایه و دنی و از مرتبه فروافتاده . (منتهی
ابونصرلغتنامه دهخداابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) اصفهانی (حکیم ...). از مشاهیر اطباء و معارف و معالجین روزگار پادشاهی و عهد سلطنت وشهریاری شاه عباس اول است و در آن زمان عدالت اوان در
راشدبکلغتنامه دهخداراشدبک . [ ش ِ ب ِ ] (اِخ ) از شعرای اخیر عثمانی بود پسر صارم ابراهیم پاشا که بشغل تدریس و برخی از کارهای ادارای مشغول بود. وی بسال 1219 هَ . ق . بعد از عزل از