عاليدیکشنری عربی به فارسیقوي , سنگين , ارجمند , رفيع , عالي , بلند , بزرگ , بلند پايه , مغرورانه , باصداي بلند , بلند اوا , پر صدا , گوش خراش , زرق وبرق دار , پرجلوه , رسا , مشهور
اعلیلغتنامه دهخدااعلی . [ اَ لا ] (ع ن تف ، اِ) بلند و بالای هر چیزی . مؤنث : عُلیا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلند و بالای هر چیزی . (ناظم الاطباء). برتر و بلندتر و بزرگتر. (
عالیدیکشنری فارسی به عربیاعلي الدرجات , امبراطور , جميل , رائع , راسمال , شجاع , ضربة قاضية , عالي , غرامة , کثير , متانق , مستوي عالي , مشهور , ممتاز , هائل
اعلیلغتنامه دهخدااعلی . [ اَ ] (اِخ ) رودخانه ای است ، آب آن شیرین و گوارا است ، از آب چشمه ٔ دشمیرک برخاسته چند فرسخ از کوهستان ناحیه ٔ بهمئی کوه گیلوئیه گذشته و در قریه ٔ شارد
عَالِينَفرهنگ واژگان قرآنسرکشان - برتري جويان - بلند مرتبه گان ( در عبارت "أَمْ کُنتَ مِنَ ﭐلْعَالِينَ ")
عَالِيَهُمْفرهنگ واژگان قرآنبالاي سر آنها (درعبارت "عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ "از امام صادق (عليهالسلام) روايت شده که در معناي آن فرمود : جامه بهشتي خودش بالاي سر اولياي خدا قرار ميگيرد
اعلي الدرجاتدیکشنری عربی به فارسیعالي , بالا ترين , بيشترين , درجه عالي , صفت عالي , افضل , مبالغه اميز