عاقرقرحالغتنامه دهخداعاقرقرحا. [ ق ِ ق َ ] (معرب ، اِ) نباتی است که در دمشق عود القرح خوانند و به یونانی فوریون و به شیرازی اکر. و نیکوترین او آن بود که تیز و محرق بود و زبان را به
عاقرقرحافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگیاهی شبیه بابونه، با برگهای ریز و شاخههای نازک که مصرف دارویی دارد.
عقرقرحالغتنامه دهخداعقرقرحا.[ ع َ ق َ ق َ ] (معرب ، اِ) همان عاقرقرحا است که دارویی است بادافزا. (آنندراج ). رجوع به عاقرقرحا شود.
عاقرقوفالغتنامه دهخداعاقرقوفا. [ ق ِ ] (اِخ ) مرکب است از عاقر و قوفا. یاقوت گوید: من گمان میکنم که این موضع همان عقرقوف است و از دهات سیلحین به بغداد است و آن تل بزرگی است که از مس