العابلغتنامه دهخداالعاب . [ اِ ] (ع مص ) لعاب رفتن از دهان و لعاب ناک شدن دهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لعاب داشتن دهان بچه و جاری شدن آن . (از اقرب الموارد). || بر بازی انگی
عزت العابدلغتنامه دهخداعزت العابد. [ ع ِزْ زَ تُل ْ ب ِ ] (اِخ ) احمد عزت بن محیی الدین ابوالهول (مسمی به هولوپاشا) ابن عمربن عبدالقادر عابد (1272 - 1343 هَ .ق .). از سیاستمداران مشهو
ابوکالنجارلغتنامه دهخداابوکالنجار. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) مرزبان بن فناخسره عضدالدولةبن حسن رکن الدوله ٔ دیلمی بویهی ملقب به صمصام الدوله و شمس المله از دست خلافت . (آثارالباقیه ص 133). جل
صمدلغتنامه دهخداصمد.[ ص َ م َ ] (اِخ ) همدانی . مرحوم هدایت در ریاض العارفین وی را ستوده و چنین آرد: هو قطب العلماء مولانا شیخ عبدالصمد از اکابر محققین و اماجد محدثین بوده و در
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن المفلح الطرابلسی الشامی ، مکنی به ابن منیر. در سنه ٔ 473 هَ .ق . در طرابلس که از بلاد شام است تولد یافته و بنام جدش که احمدبن مفلح ب
محمدحسنلغتنامه دهخدامحمدحسن . [ م ُ ح َم ْ م َح َ س َ ] (اِخ ) محمد حسن خان قاجار پدر آغامحمدخان مؤسس سلسله ٔ قاجاریه و پسر فتحعلی خان قاجار قوانلو، که در 1127 هَ . ق . متولد و در
مدهلغتنامه دهخدامده . [ م ِ دِ ] (اِخ ) در داستانهای اساطیری رم ، مده دختر آئتس پادشاه کلشید است و به روایتی مادرش هکات [ حامی جادوگران جهان ] بوده است . وی با پدر خویش به دشمن