عاطوسلغتنامه دهخداعاطوس . (ع اِ) آنچه بدان عطسه دهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جانوری است که بدان فال بد گیرند. (منتهی الارب ).
عاطسلغتنامه دهخداعاطس . [ طِ ] (ع ص ) عطسه دهنده . || آهوئی که پیش آید ترا. || (اِ) صبح . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
عاموسلغتنامه دهخداعاموس . (اِخ ) (به عبری یار) نبی ، شخصی شبانی بود از ساکنان تقوع که بدرجه ٔ نبوت مفتخر گشته سومین انبیاء اصغر محسوب گردید. تقوع قصبه ای است در یهودا که تخمیناً
عسطوسلغتنامه دهخداعسطوس . [ ع َ س َ / ع َس ْ س َ ] (ع اِ)درختی است مانند درخت خیزران که در جزیره میروید. (منتهی الارب ). نوعی درخت است شبیه به خیزران . (مخزن الادویة). درختی است
عسطوسةلغتنامه دهخداعسطوسة. [ ع َ س َ س َ / ع َس ْ س َ س َ ] (ع اِ) آب خنک و گوارا. || برف . (ناظم الاطباء).
قاطوسلغتنامه دهخداقاطوس . (معرب ، اِ) از کلمه ٔ یونانی کِتِه ، کِتُس . حوت . (نشوءاللغة). ماهی بزرگ و آن را غاطوس و عاطوس و قیطس و فاغوس نیز آورده اند. این کلمه را دمیری فاطوس با
قیطسلغتنامه دهخداقیطس . [ ق َ طِ ] (معرب ، اِ) قیطوس . قاطوس . عاطوس . غاطوس . (فرهنگ فارسی معین ). نام درختی است که آن را به فارسی مورد و به عربی آس گویند. (برهان ) (آنندراج )
فاطوسلغتنامه دهخدافاطوس . (معرب ، اِ) ماهی عظیمی است که کشتیها را میشکند، و دریانوردان آن را میشناسند و کهنه ٔ حیض را میگیرند و بر کشتی می آویزند تا فاطوس بگریزد، و بهمین سبب آن
عاطسلغتنامه دهخداعاطس . [ طِ ] (ع ص ) عطسه دهنده . || آهوئی که پیش آید ترا. || (اِ) صبح . (منتهی الارب ) (آنندراج ).