عادتدیکشنری فارسی به انگلیسیcustom, groove, habit, manner, mannerism, practice, rote, rule, trick, use, wont
نادره کارلغتنامه دهخدانادره کار. [ دِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) کسی که کار بی مانند یا بسیار عجیب کند. (فرهنگ نظام ). کننده ٔ کارهای خارق عادت و صانع قابل . (ناظم الاطباء). آنکه از وی کار
کراماتلغتنامه دهخداکرامات . [ ک َ ] (ع اِ) ج ِ کرامت . (یادداشت مؤلف ). چیزهای عجیب و خارق عادت که از بعضی مردمان بزرگ گاه گاه صدور یابد. کرامتها. (ناظم الاطباء) : عشق چو در پرده
زانتیپلغتنامه دهخدازانتیپ . (اِخ ) کسانتیپوس . نام همسر سقراط است . وی در تاریخ به بدخوئی شهرت یافته است . سقراط خود در این باره به شاگردان و مریدان میگفته است : «ترجیح دادم که زا