عائذلغتنامه دهخداعائذ. [ ءِ ] (اِخ ) ابن محصن بن ثعلبه ملقب به المثقب العبدی . از بنی عبدالقیس . شاعری جاهلی از مردم عراق بود و به عمروبن هند پیوست و او را درباره ٔ وی مدیحه هاس
عائذلغتنامه دهخداعائذ. [ ءِ ] (اِخ ) جدی است جاهلی که پسران وی بطنی از ربیعه از اعراب عدنانند، و موطن آنان بیابان حجاز است . (الاعلام زرکلی ).
عائذلغتنامه دهخداعائذ. [ ءِ ] (ع ص ) پناه آورنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : این مرا زائر آن مرا عائذاین مرا مخلص آن مرا دلدار. خاقانی .|| نو زاینده از آهو اسب و شتر و گوسپند
عائضلغتنامه دهخداعائض . [ ءِ ] (ع ص ) عوض داده شده و فاعل است به معنی مفعول . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
عائذالغتنامه دهخداعائذا. [ ءِ ذُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سعد العشیرة. از مردم کهلان و از قحطانیان و جدی جاهلی است . (الاعلام زرکلی ).
عائذالغتنامه دهخداعائذا. [ ءِ ذُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبداﷲعمر الخولانی العوذی الدمشقی تابعی . وی از فقها و وعاظ دمشق بودو عبدالملک او را قضاء دمشق داد. و به سال هشتم هجری متولد ش
عائذةلغتنامه دهخداعائذة. [ ءِ ذَ ] (ع ص ) مؤنث عائذ. ج ، عائذات ، عوائذ. (منتهی الارب ). رجوع به عائذ شود.
عائذةلغتنامه دهخداعائذة. [ ءِ ذَ ] (ع ص ) مؤنث عائذ. ج ، عائذات ، عوائذ. (منتهی الارب ). رجوع به عائذ شود.
عائذالغتنامه دهخداعائذا. [ ءِ ذُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سعد العشیرة. از مردم کهلان و از قحطانیان و جدی جاهلی است . (الاعلام زرکلی ).
عائذالغتنامه دهخداعائذا. [ ءِ ذُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبداﷲعمر الخولانی العوذی الدمشقی تابعی . وی از فقها و وعاظ دمشق بودو عبدالملک او را قضاء دمشق داد. و به سال هشتم هجری متولد ش