اعادهلغتنامه دهخدااعاده . [ اِ دَ ] (ع مص ) مکرر کردن . (فرهنگ نظام ). دوباره . (ناظم الاطباء). مکرر کردن : دیروز هرچه مطلب خود را اعاده کردم کسی گوش نداد. (فرهنگ نظام ). تکرار ک
عائدةلغتنامه دهخداعائدة. [ ءِ دَ ] (ع ص ) مؤنث عائد. (منتهی الارب ) : در عبادت رفتن تو فائده فائده ٔ آن باز با توعاده . مولوی .ورجوع به عائد شود. || (اِمص ) نیکی . (منتهی الارب
عادةدیکشنری عربی به فارسیرسم , سنت , عادت , عرف , حقوق گمرکي , گمرک , برحسب عادت , عادتي , خو , مشرب , ظاهر , جامه , لباس روحانيت , روش طرز رشد , رابطه , جامه پوشيدن , اراستن , معتاد کر
عائلة مالکةدیکشنری عربی به فارسیحق الا متياز , حق التاليف , حق الا ختراع , اعضاي خانواده سلطنتي , مجلل , از خانواده سلطنتي
عائدةلغتنامه دهخداعائدة. [ ءِ دَ ] (ع ص ) مؤنث عائد. (منتهی الارب ) : در عبادت رفتن تو فائده فائده ٔ آن باز با توعاده . مولوی .ورجوع به عائد شود. || (اِمص ) نیکی . (منتهی الارب
عوایدفرهنگ انتشارات معین(عَ یِ) [ ع . عوائد ] (اِ.) جِ عائده ؛ 1 - در - آمدها، مداخل . 2 - فواید، منافع .
عوائدلغتنامه دهخداعوائد. [ ع َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عائدة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به عائدة و عواید شود. بازگردندگان . || صله ها ومهربانی ها. || سودها