ظهریلغتنامه دهخداظهری . [ ظِ ری ی ] (ع ص ) پس پشت انداخته . فراموش کرده . قوله تعالی : ورأکم ظهریاً (قرآن 92/11)؛ أی بظهر و هو ان تنساه و تغفل عنه . (مهذب الاسماء). || شتر آما
زهریلغتنامه دهخدازهری . [ زُ ] (اِخ ) عبداﷲبن سعد الزهری . از اصحاب سیر و اخبار. کتاب فتوح خالدبن الولید از اوست . (ابن الندیم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زهریلغتنامه دهخدازهری . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهبندان است که در بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع است و 166 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
زهریلغتنامه دهخدازهری . [ زَ هََ ](ص نسبی ) منسوب به زهراء «مدینة السلطان بقرطبة» ازبلاد مغرب . و ابوعلی حسین بن محمدبن احمد الغسانی الزهری بدان منسوب است . (از معجم البلدان ).
زهریلغتنامه دهخدازهری . [ زُ ] (اِخ ) محمدبن سعدبن ابی وقاص قرشی ، مکنی به ابوالقاسم . متوفی به سال 83 هَ . ق . وی یکی از اشراف دولت در عصر مروانی بود. او با ابن الاشعث بر عبدال
بین الظهرینلغتنامه دهخدابین الظهرین . [ ب َ نَظْ ظَ رَ ] (ع ق مرکب ) بین الظهرانین (بصیغه ٔ مثنی ): لقیته بین الظهرین ؛ او را در دو روز یا سه روز در روزها ملاقات کردم . (از اقرب الموار
بین الظهرینلغتنامه دهخدابین الظهرین . [ ب َ نَظْ ظَ رَ ] (ع ق مرکب ) بین الظهرانین (بصیغه ٔ مثنی ): لقیته بین الظهرین ؛ او را در دو روز یا سه روز در روزها ملاقات کردم . (از اقرب الموار