ظن بردنلغتنامه دهخداظن بردن . [ ظَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) گمان کردن : ظن نبردم همی که چون مرغان مر مرا جای در هوا باشد.مسعودسعد.
ظنفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگمان؛ حدس. ظن بردن: (مصدر لازم) گمان بردن؛ گمان کردن؛ پنداشتن. ظنِ غالب: گمان قریببهیقین.
پنداشتنلغتنامه دهخداپنداشتن . [ پ ِ ت َ ] (مص ) گمان بردن . تصور کردن باشد. (برهان قاطع). گمان برده شدن . ظن بردن . ظن کردن . خیال کردن . وهم . (دهار). توهم کردن . اعتقاد داشتن . ح
بردنلغتنامه دهخدابردن . [ ب ُ دَ ] (مص ) کشیدن . حمل کردن . برداشتن . با خود برداشتن . نقل کردن . منتقل کردن . (یادداشت مؤلف ). اذهاب .(تاج المصادر بیهقی ). مقابل آوردن . نقل ک
گمانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ظن.۲. حدس.۳. خیال؛ وهم.۴. رٲی؛ اندیشه.۵. فرض. گمان بردن: (مصدر لازم)۱. ظن بردن.۲. تصور کردن؛ انگاشتن. گمان داشتن: (مصدر لازم)۱. ظن داشتن؛ شک داشتن.۲. نگران ب