ظنونلغتنامه دهخداظنون . [ ظَ ] (ع ص ) مرد سُست کم حیلت . || زن ِ ذات شرف که به جهت آن نکاح کنند. || مرد بدگمان . || چاه که ندانند آب دارد یانه . || چاه کم آب . || وام که ندانند
ظنونلغتنامه دهخداظنون . [ ظُ ] (ع اِ) ج ِ ظَن : و فرونهادن بار امل در مهب شکوک و منزل ظنون . (کلیله و دمنه ).
ظنونفرهنگ انتشارات معین(ظَ) [ ع . ] (ص .) 1 - مرد بدگمان . 2 - مرد سست و ضعیف که نتوان بدو اعتماد کرد.
زنونلغتنامه دهخدازنون . [ زِ نُن ْ ] (اِخ ) الیائی ، از مردم اله . فیلسوف یونانی (490-430 ق . م .). وی شاگرد برمانیدس یا پارمنید بود و شیوه ٔ استدلال او را بکمال رسانید . وی ابت
زنونلغتنامه دهخدازنون . [ زِ نُن ْ ] (اِخ ) ایزوری . امپراتور روم شرقی (474-491 م .). وی در اصل از مردم ایزور و داماد لئون اول بود سپس با فرزند جوان او لئون دوم در امپراتوری شرک
زنونلغتنامه دهخدازنون . [ زِ نُن ْ ] (اِخ ) فیلسوف یونانی و پایه گذار مکتب رواقی است . وی در اواخر قرن چهارم ق . م . در سیتیوم بدنیا آمد و در آتن نزد فیلسوفان کلبی بتحصیل پرداخت
صاروخانیلغتنامه دهخداصاروخانی . (اِخ ) صاحب کشف الظنون گوید او راست : دقایق المیزان فی مقادیر الأوزان و آن رساله ای است در اکسیر. (کشف الظنون ج 1 ص 494).
ابوسعیدلغتنامه دهخداابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) (شیخ ...) صاحب کشف الظنون این نام را بی شرحی آورده و کتابی بنام مناقب الامام الاعظم بفارسی بدو نسبت کرده است .
ابوداودلغتنامه دهخداابوداود.[ اَ وو ] (اِخ ) حاجی خلیفه در مواضع مختلفه از کتاب کشف الظنون کتب ذیل را به ابوداود نسبت می کند و معلوم نیست که این ابوداود، ابوداود سجستانی و یا غیر ا
ابوشجاعلغتنامه دهخداابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) در کشف الظنون این کنیت آمده است و پاره ای از کتب در مواضع مختلف به او منسوب شده است از آن جمله : غایةالاختصار در فقه شافعی . مختصر ا