کینلغتنامه دهخداکین . (اِ) به معنی کینه است که عداوت و دشمنی باشد. (برهان ).بغض و عداوت و کینه . (آنندراج ). عداوت و دشمنی و کینه و بدخواهی و خصومت . (ناظم الاطباء). دشمنی نهفت
سخاللغتنامه دهخداسخال . [ س ِ ] (ع اِ) ج ِ سَخْلَة. (منتهی الارب ). رجوع به سخلة شود. || (اِمص ) عداوت و دشمنی و خصومت . (ناظم الاطباء) (استینگاس ). || مخالفت و عناد و خودسری و
عَدْواًفرهنگ واژگان قرآنظلم - تجاوز(عدو به معناي تجاوز و ضد التيام است که اگر نسبت به قلب ملاحظه شود عداوت و دشمني را معنا ميدهد ، و اگر نسبت به راه رفتن ملاحظه شود معناي دويدن را ، و
اردوانلغتنامه دهخدااردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) سوم . اشک هیجدهم . چون اشک هفدهم وُنُن اول بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد، بعلت آنکه وی به اخلاق رومی عادت کرده بعض عادات پارتی را نمی پس
یدلغتنامه دهخداید. [ ی َ ] (ع اِ) دست یعنی از منکب تا انگشتان و یا کف دست و مؤنث آید و اصل آن یَدْی ٌ می باشد و یَدان تثنیه ٔ آن . ج ، اَیدی ، یدی [ ی ُ / ی َ / ی ِ دی ی ] .