ظفرانلغتنامه دهخداظفران . [ ظَف ِ ] (اِخ ) قلعه ای است در نواحی کاد به یمن . || قلعه ای است در کوه وصاب در یمن نزدیک زبید.
ذفرانلغتنامه دهخداذفران . [ ذَ ف ِ ] (اِخ ) نام وادیئی است نزدیک وادی صفراء به راه بدر یا تصحیف دقران است .
ظفرانگیزلغتنامه دهخداظفرانگیز. [ ظَ ف َ اَ ] (نف مرکب ) پیروزی آورنده : تیغ حلم از تیغ آهن تیزتربل ز صد لشکر ظفرانگیزتر.مولوی .
ظفرانگیزفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهظفرانگیزنده؛ پیروزی‌آورنده؛ آنچه موجب ظفر شود: ◻︎ تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر / بل ز صد لشکر ظفرانگیزتر (مولوی: ۱۹۲).
ظفرانگیزلغتنامه دهخداظفرانگیز. [ ظَ ف َ اَ ] (نف مرکب ) پیروزی آورنده : تیغ حلم از تیغ آهن تیزتربل ز صد لشکر ظفرانگیزتر.مولوی .
ظفرانگیزفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهظفرانگیزنده؛ پیروزی‌آورنده؛ آنچه موجب ظفر شود: ◻︎ تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر / بل ز صد لشکر ظفرانگیزتر (مولوی: ۱۹۲).
موسیلغتنامه دهخداموسی . [ سا ] (اِخ ) ابن احمدبن یوسف بن موسی تباعی حمیری صابی معروف به موسی و صابی و مکنی به ابوعمران (577-621 هَ . ق .)فقیه شافعی یمنی از ده کونعه ظفران در نزد
اخشیدلغتنامه دهخدااخشید. [ اِ ] (اِخ ) سارک (؟). حاکم سمرقند. خوندمیر در حبیب السیر آورده : در سنه ٔ ست و خمسین (56 هَ . ق .) معاویة عبیداﷲبن زیاد را از حکومت خراسان عزل کرده زما
