ظریففرهنگ مترادف و متضاد۱. خوشگل، زیبا، قشنگ، لطیف، ملوس، ناز، نازک، نازنین ۲. خوشطبع، شوخ، نکتهدان، نکتهسنج، نکتهگیر ۳. باریکاندام، لاغراندام
ظریفدیکشنری فارسی به انگلیسیairy, exquisite, fragile, frail, gossamer, maidenly, nice, precision, reedy, subtle, superfine, tender, ticklish
دامغانلغتنامه دهخدادامغان . (اِخ ) شهر دامغان در شمال خاوری سمنان و 70هزارگزی شمال باختر شاهرود، سر راه شوسه و راه آهن تهران به خراسان واقع و مختصات جغرافیائی آن بشرح زیر است :طول
اصمعیلغتنامه دهخدااصمعی . [ اَ م َ ] (اِخ ) (122 هَ . ق . / 740 م . - 216 هَ . ق . / 831 م .) .نام و نسب : عبدالملک بن قریب بن علی بن اصمع باهلی . منسوب به جد خود که اصمع نام داش
چونلغتنامه دهخداچون . (حرف اضافه ) در پهلوی چیگون مرکب ازچی (چه ) و گون و گونه که بمعنی قسم و رنگ است و مخفف آن چو میباشد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). برای تشبیه آید و بمعنی ما
انگارهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. پندار؛ تصور.۲. فکروخیال.۳. (اسم) ظرف دستهدار فلزی که استکان، لیوان و امثال آنها را در آن قرار میدهند.۴. (اسم) [قدیمی] سرگذشت.۵. (اسم) طرحی که برای نقاشی
کج دار و مریزواژهنامه آزادشیوه درست نوشتار:" کژ دار و مریز" کژ: معنای اریب، خمیده، مایل مریز(م+ریز): ریز به معنای ریختن، نریز در مراسم عیش و نوش فرد ریاکار که تمایل به نوشیدن ندارد از