ظربلغتنامه دهخداظرب . [ ظَ رِ ] (ع اِ) سنگ برآمده ٔ تیزاطراف یا کوه پست گسترده یا کوه خرد و پشته . ج ، ظِراب . || کوه تیزقُلّه در آسمان که نه وادی دارد و نه شکاف و همه ٔ آن سیا
ضربدیکشنری عربی به فارسیپارچه سست بافت پرچمي , خطابي دوستانه , شنل بچگانه , بس شماري , ضرب , افزايش , تکثير , برجسته , قابل توجه , موثر , گيرنده , زننده
ظرب لبنلغتنامه دهخداظرب لبن . [ ظَ رِ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) موضعی که در آن یکی از جنگهای عرب بوده است . (معجم البلدان ).
ظرباءلغتنامه دهخداظرباء. [ ظَ رِ ] (ع اِ) جانورکی است مانند گربه گنده بوی و گوشتخوار. رجوع به ظربان شود.
ظربانلغتنامه دهخداظربان . [ ظَرِ ] (ع اِ) جانورکی است بدبوی مانند گربه گوشتخوارو موذی است و برای طعمه به لانه های مرغ و خروس و سایر پرندگان اهلی حمله میکند. مرادف های دیگر ظربان
ظرب لبنلغتنامه دهخداظرب لبن . [ ظَ رِ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) موضعی که در آن یکی از جنگهای عرب بوده است . (معجم البلدان ).
ظرباءلغتنامه دهخداظرباء. [ ظَ رِ ] (ع اِ) جانورکی است مانند گربه گنده بوی و گوشتخوار. رجوع به ظربان شود.
ظربانلغتنامه دهخداظربان . [ ظَرِ ] (ع اِ) جانورکی است بدبوی مانند گربه گوشتخوارو موذی است و برای طعمه به لانه های مرغ و خروس و سایر پرندگان اهلی حمله میکند. مرادف های دیگر ظربان